بنام خدا
نهم: نماز شبهاي شهيد آيت الله مرتضي مطهري
يکي از دوستان شهيد مطهري درباره ايشان ميگويد: از ويژگيهاي آن مرحوم، تقيّد و علاقه مفرط ايشان بود به ذکر و دعا و شب بيداري.
به ياد دارم که در همان اوايل آشنايي ما با يکديگر او به نماز شب مقيد بود و مرا نيز بدان امر ميکرد و من به بهانه اينکه آب حوض مدرسه شور و کثيف و براي چشمانم مضرّ است از آن شانه خالي ميکردم تا اينکه شبي در خواب، ديدم که در خواب هستم و مردي مرا بيدار کرد و گفت:
من «عثمان بن حنيف» نماينده حضرت اميرالمومنين، علي (ع) ميباشم. آن حضرت به تو دستور دادهاند بپاخيز و نماز شب بپادار و اين نامه را نيز آن حضرت براي تو فرستادهاند.
در آن نامه با آن حجم کوچکي که داشت با خط سبز روشن نوشته شده بود «هذه براءة لک من النّار» اين براي تو وسيله رهايي از آتش دوزخ است من در عالم خواب با توجه به فاصله زماني دوران حضرت علي (ع) با زمان ما متحيّر نشسته بودم که در همان حالت تحيّر، مرحوم آيت الله مطهري مرا از خواب بيدار کرد و در حالي که ظرف آبي در دست داشت گفت: اين آب را از رودخانه تهيه کردهام برخيز و نماز شب بخوان و بهانه مجوي.
يكي از رموز موفقيت شهيد مطهري جنبههاي عرفاني و اخلاقي ايشان است كه به تعبير رهبر انقلاب فصل بسيار شورانگيزي از زندگي شهيد مطهري است. آن بزرگوار اهل تهجد و مناجات، تلاوت و انس با قرآن و توجهات عرفاني بود.
التزام ايشان به نوافل و شب زنده داري آنچنان بود كه حتي در ايام تحصن علماء و روحانيون در دانشگاه تهران كه به عنوان اعتراض به نظام ستمشاهي صورت پذيرفت، نماز شب ايشان ترك نشد و در خلوت شب در گوشه اي از فضاي دانشگاه تهران تهجد شبانه خويش را انجام دادند.
در همين رابطه فرزند استاد شهيد مطهري ميگويد: در آن شبي كه ايشان به شهادت رسيدند، پس از آنكه ما از محل ترور و بيمارستان با هزار حسرت و اندوه به منزل بازگشتيم ساعت دو بعد از نيمه شب بود كه زنگ ساعت ايشان به صدا درآمد. معلوم شد كه استاد براي اقامه نماز شب قبلا ساعت را كوك كرده بودند.
حضرت آيت الله خامنهاي رهبر بزرگوار انقلاب اسلامي ايران چنين ميفرمايد:
«مرحوم مطّهري يك مرد اهل عبادت و اهل تسويه و تزكيّه اخلاق و روح بود. من فراموش نميكنم. ايشان وقتي به مشهد ميآمد خيلي از اوقات به منزل ما وارد ميشد گاهي ورودشان در منزل خويشاوندان همسرشان بود.
هر شبي كه ما با مرحوم مطهّري بوديم، اين مرد نيمه شب، تهجّد با آه و ناله داشت. يعني نماز شب ميخواند و گريه ميكرد به طوريكه صداي گريه و مناجات او افراد را از خواب بيدار ميكرد. يك شب ايشان منزل ما بودند. نصب شب از صداي گريه ايشان خانواده ما از خواب پريده بودند. البتّه اول ملتفت نشده بودند صداي كيست، امّا بعد فهميدند كه صداي آقاي مطهرّي است.
بله ايشان نصب شب نماز شب ميخواند همراه با گريه، با صدايي كه از اطاق ميشد، آن را شنيد».
يكي از خصوصيّات استاد مطهّري عنايت زياد به تهجّد و شب زندهداري بود و از دوران طلبگي تا آخر عمر، بدان پايبند بودند. يكي از دوستانش درباره ايشان ميگويد:
از زبان استاد شهيد مرتضي مطهّري نقل شده كه:
«ما يك سلسله لذّتهاي معنوي داريم كه معنويّت ما را بالا ميبرد. براي كسي كه اهل نماز شب باشد، جزو صادقين و صابرين و مستغفرين باشد، نماز شب لذّت و بهجت دارد. لهذا كساني كه چنين توفيقاتي داشتهاند و ما چنين اشخاصي را ديدهايم، به لذّتهاي مادّي كه ما دل بستهايم هيچ اعتنا ندارند. چه مانعي دارد كه من ذكر خيري از پدر بزرگوار خود بكنم.
از وقتي كه يادم ميآيد (حدّاقل از چهل سال پيش) من ميديدم كه اين مرد شريف هيچ وقت نميگذاشت و نميگذارد كه وقت خوابش از سه ساعت از شب گذشته تأخير بيفتد.
شام را سر شب ميخورد و سه ساعت از شب گذشته ميخوابيد و حدّاقل دو ساعت به طلوع صبح مانده و شبهاي جمعه از سه ساعت به طلوع صبح مانده بيدار ميشود و حدّاقل دو ساعت به طلوع صبح مانده بيدار ميشود و حدّاقل قرآني كه تلاوت ميكند يك جزء است. و با چه فراغت و آرامشي نماز شب ميخواند.
حالا تقريباً صد سال از عمرش ميگذرد و هيچ وقت من نميبينم كه يك خواب نا آرامي داشته باشد، و همان لذّت معنويست كه اين چنين نگهش داشته، يك شب نيست كه پدر و مادرش را دعا نكند. يك نامادري داشته كه به او خيلي ارادتمند است و ميگويد: خيلي به من محبّت كرده است. شبي نيست كه او را دعا نكند. يك شب نيست كه تمام خويشاوندان و ذي حقّان و بستگان دور و نزديكش را ياد نكند. اينها دل را زنده ميكند.
آدمي اگر بخواهد از چنين لذّتي بهرهمند شود، ناچار از لذّتهاي مادّي تخفيف ميدهد تا به آن لذّت عميق الهي برسد».
دهم: نماز شب در همه جا و همه وقت
شيخ جعفر كاشف الغطاء اين عالم جليل القدر روزي پس از تدريس فرمودند:
«من يك دختري دارم كه موقع ازدواج اوست، اگر يك آقاي متديّن با اخلاقي باشد دخترم را به او ميدهم». يكي از فضلاي جلسه بلند شد و نشست، همين برخاستن يعني خواستگاري؛ شيخ فرمود: «به منزل ما بيا» و خود نيز به خانه رفت، اين طلبه هم آمد، مرحوم شيخ او را ميشناختند كه طلبه فاضل و متديّن است ولي از نظر مالي هيچ مكنتي ندارد.
مرحوم شيخ به دخترش فرمود: «دخترم شوهري برايت پيدا كردم، چيزي ندارد. امّا علم دارد، اخلاق دارد، تقوي و وَرَع دارد. حاضري با او ازدواج كني؟».
دختر در جواب گفت: «اختيار من در دست شماست»، همان وقت خطبه عقد را خواندند، يكي از اطاقهاي منزل خودشان را حجله كردند و دختر را همان شب براي شوهرداري مهيّا كردند و دختر و پسر به اتقاق زفاف رفتند. قبل از اذان صبح كه مرحوم كاشف الغطاء براي نافله شب برخاست، آمد دَر اطاق عروس و داماد را زد و فرمود: «آب را گرم كردهام (آن موقع حمّام داخل خانهها نبود) در فلان اتاق است. برويد و براي نماز شب غسل كنيد». آن دو برخاستند و غسل كردند و نماز شب را با هم خواندند.
<-PollItems->
<-PollName->